- مدل مانتو و پالتو
- جوراب شلواری و ساپورت
- مدل تاپ دامن
- مدل تاپ شلوارک
- مدل لباس حاملگی و بارداری
- مدل لباس مجلسی
- مدل لباس عروس
- مدل لباس خواب
- مدل لباس شب
- مدل کیف و کفش
- مدل لباس تونیک
- مدل صندل
- مدل لباس نامزدی
- مدل گن
- مدل شال و روسری
- مدل تیشرت
- مدل لباس بچه گانه
- مدل لباس هندی و پاکستانی
- مدل کلاه
- مدل کت و دامن
- مدل لباس فصل
- مدل بلوز
- مدل مایو
- آمار مطالب
- کل مطالب : 1280
- کل نظرات : 126
- آمار کاربران
- کل کاربران : 123
- افراد آنلاین : 12
- آمار بازدید
- بازدید امروز : 2,258
- گوگل امروز : 5
- آی پی امروز : 77
- بازدید دیروز : 2,688
- گوگل دیروز : 7
- آی پی دیروز : 102
- بازدید هفتگی : 17,128
- بازدید ماهانه : 36,854
- بازدید سالانه : 36,854
- بازدید کل : 5,932,588
- اطلاعات
- امروز : شنبه 27 دی 1399
- آی پی شما : 3.239.233.139
- مرورگر شما :
- گیسکشی مهاجم پرسپولیس! + عکس
- عکس های ستارگانی که بدون برنزه زیباترند
- عکسهای حمید فرخ نژاد + بیوگرافی
- بیوگرافی کامل شقایق ثامن ،مدل ایرانی هالیوود + عکس
- کیف آلوما والت (100% اصل)
- بیوگرافی امیرحسین متقیان همکارعمو پورنگ + تصاویرمتفاوت
- سروش هیچکس در آلمان رای داد+عکس
- ست کردن لباس شب به سبک Jennifer Lawrence
- عکس/ بزرگترین ظرف سفالی در گینس
- عکس های جدید سمانه پاکدل+بیوگرافی
- تصاویر/ نبرد خونین ارتش لبنان و سلفیها
- تله كابین سواری پرسپولیسی ها در رامسر+ تصاویر
- مدل لباس تونیک زنانه 2013 (بخش_8)
- درخواست جالب مهناز افشار از حسن روحانی
- رونمایی از فرش نفیس پرسپولیس+تصاویر
- مدل لباس شب كوتاه پرزدار
- عکس پروفایل عاشقانه دونفره
- بیوگرافی شیوا ابراهیمی + عکس های شیوا ابراهیمی
- عكس:جانبازی با 2000 ترکش در بدن
- کوچک کننده بینی نوز آپ
- تصاویر زیبا و کمیاب از زنده یاد عسل بدیعی
- نماینده مجلس درگذشت/عكس
- لباس بارداری 2013 - سری دوم
- مدل لباس عروس سال 92
- تصاویر لو رفته از عروسی یک بازیکن استقلال !
- الگو سازی برای زنان جهان با کمک جیمزباند+ تصاویر
- آموزش تصویری و مرحله مرحله بافتن پادری
- خاطره تصویری/ فوتبالی که قربانی گرفت
- موزه ای با بازدیدکنندگان بدون لباس! + تصاویر
- تبلیغات روی موی سر +تصاویر
- دیوید بهکام در چین کشته داد!
- عکس های جدید مریم معصومی+بیوگرافی
- استقلالی ها حاجی شدند + عکس
- عکس اولین زنان و دختران بی حجاب در ایران - تک عکس
- ماجرای قطع انگشتان یک شهید+تصاویر
- عکس های جدید لیندا کیانی+بیوگرافی
- مدل مانتو روسری زنانه(بخش_4)
- مدل تونیک مانتویی سال 92
- عکس::احمدی نژاد در حال بنایی
- با این چیدمان، تابستان را به خانه تان بیاورید
- تصاویر/این زنها واقعا غول پیکرند!
- دختر مازندرانی با ظاهر جالب در میتینگ ورزشگاه آزادی+عکس
- عکس های نازان بازیگر سریال عشق و جزا
- برنامه ریزی کنکور را یاد بگیرید؛مشاوره تحصیلی با دکتر کنکور
- عکس/شوخی معنادار کیروش با مربی کره
- شکست سخت براد پیت از «رانجانا»ی هندی+عکس
- عکس یادگاری کیروش با عکس خودش
- ورزش های عجیب و نامتعارف خواننده های ایرانی
- شباهت عجیب بازیگران ایرانی با بازیگران خارجی
- شخصیتهای ماندگار و محبوب سریالهای ماه رمضان + تصاویر

با عضویت در خبرنـــــــــامه می توانید آخرین مطالب سایت را در ایمیل خود دریافت کنید .

عکس های با کیفیت مخصوص محرم ۹۲ پس زمینه کامپیوتر
مجموعه عکس های با موضوع محرم و ایام عزاداری امام حسین (ع)
عکس باکیفیت پس زمینه کامپیوتر محرم ۹۲
امام حسین ,بکگراند محرم 92 ,تصویر بک گراند محرم 92 ,عاشورا ,عکس محرم برای کامپیوتر ,عکس های جدید پس زمینه محرم ,عکس پس زمینه محرم ,عکس پس زمینه محرم برای کامپیوتر ,عکس پس زمینه کامپوتر محرم ,والپیپر برای لب تاپ محرم ,والپیپر محرم ,والپیپر ویژه محرم
نویسنده : admin | تاریخ : چهارشنبه 15 آبان 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , پوستر مذهبی , |
ادامه مطلب |
نویسنده : admin | تاریخ : چهارشنبه 16 مرداد 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , |
برچسب ها : عکس/استهلال ماه شوال در مشهد , |
خبرنامه دانشجویان ایران:دستنوشته رهبر انقلاب به پاس خدمات احمدی نژاد
نویسنده : admin | تاریخ : دوشنبه 24 تير 1392 |
موضوعات : عکس خبری , سیاست داخلی , عکس مذهبی , عکس رهبری , |
برچسب ها : عکس:: دستنوشته رهبرانقلاب به پاس خدمات احمدینژاد , |
نویسنده : admin | تاریخ : دوشنبه 24 تير 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , عکس رهبری , |
برچسب ها : عکس یادگاری دولت با رهبر انقلاب , مقام معظم رهبری , احمدی نزاد , |

نویسنده : admin | تاریخ : شنبه 15 تير 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , |
برچسب ها : عکس:: حمید علیمی در حرم حضرت رقیه , |
شهید هاشم کلهر متولد 15/12/41 در روستای غنی آباد از توابع شهر ری متولد شد در سال 46 از محل تولد به شهر ری به همراه خانواده عزیمت نمودند با شروع انقلاب در تمام مراحل مثل راهپیمائی ها و سخنرانی ها شرکت میکرد و در تصرف پاسگاه دولت آباد کلانتری شهر ری و بقول خودش عزابگاه (آرامگاه رضا شاه) شرکت داشت و بعد از تصرف آرامگاه توسط انقلابیون در همان مکان مسئول آموزش نظامی شد . اما حدود سه ماه در جهاد سازندگی به عنوان کمک بیل مکانیکی در روستاهای اطراف شهر ری مشغول خدمت شد .
ولی با شروع درگیریها در غرب و شمال غرب هاشم ابتدا به کامیاران اعزام شد در قالب نیروهای کمیته انقلاب اسلامی بعد از حدود دو ماه که در منطقه بود به تهران برگشت و بعد از چند روز علیرغم مخالفت پدر دوباره به غرب برگشت و اینبار به سازمان پیشمرگان کرد مسلمان ملحق شد و تا زمانی که سازمان منحل نشده بود در آن سازمان مشغول مبارزه با ضد انقلاب بود و با شروع جنگ هاشم در نفت شهر بود محل خدمت هاشم در غرب بیشتر جوانرود و توابع آن و مدتی هم در گیلانغرب بود . با انحلال سازمان پیشمرگان کرد مسلمان هاشم در سال 60 به تهران آمد و در دوره 17 عضو سپاه و جمعی گردان 3 سپاه شد و بعد از آموزش در سپاه به بازی دراز اعزام شد و بعد از دو ماه اینبار گردان 3 مشغول پاسداری از جماران شد.
در مرحله سوم عملیات رمضان با تشکیل گردان ابوذر کادر گردان ابوذر شد در همان عملیات از ناحیه ماهیچه پای راست ترکش خورد و خودش میگفت بعد از ترکش گردان را همراهی کردم و هنگام برگشت گردان دیگر پایم کوتاه شده بود و در تهران مدتی با فیزیو تراپی درمان کرد تا بتواند عصا را کنار بگذارد و دوباره به منطقه برگشت و در اطلاعات و عملیات مشغول خدمت شد و در سومار کار میکرد تا عملیات مسلم ابن عقیل شروع شد در عملیات مسلم مجروح شد درست پائین گردن و روی نخاع که به مشهد اعزام شد بعد از چند روز دوباره به لشگر برگشت و در عملیات والفجر مقدماتی در گردان مقداد شرکت کرد که ابتدا برای خاموش کردن دوشکای دشمن رفته بود که یک تیر دوشکا سطحی به سرش اصابت کرد که با باند پیچی امداد گر دوباره مشغول نبرد شد.
اینبار توسط تک تیر انداز دشمن از ناحیه صورت مورد اصابت تیر قرار گرفت که حدود 14 دندانش به شدت آسیب جدی دید یعنی تمامش در همان لحظه ریخت که خودش میگفت مقداری را همراه خون بیرون ریخته و مقداری را هم قورت دادم اما چهره هاشم با آن لباس فرم نو که شب عملیات پوشیده بود و با خون سر و صورتش که روی لباسش ریخته بود هم لباس را زیبا کرده بود و هم چهره هاشم را تیر دوم زمانی به صورت هاشم اصابت کرده بود که با شهید خندان دو نفری وارد یک پایگاه عراقی شده بودند که خودش میگفت عراقی ها در آن پایگاه وقتی ما دو نفر را دیدند روی زمین خوابیدند و دست و پایشان را بالا بردند (روش تسلیم شدن عربها) 18/11/61 هاشم مجروح شد و با آن تعداد دندان و زبان و آرواره که مجروح شده بود اوایل فروردین 62 به فکه برگشت و در دیدار سال نو در گردان شرکت کرد.
بعد در 22/1/62 در عملیات والفجر 1 شرکت کرد و بعد از آن عملیات بنا به درخواست واحد اطلاعات و عملیات لشگر در آن واحد مشغول خدمت شد و در شناسائی بمو و راه کار شهید مطهری (سوراخ) نقش فعالی داشت اما دوباره به گردان مقداد برگشت ولی به دستور حاج همت برای تشکیل گردانهای دیگر تعدادی به گردان مالک رفتند و هاشم هم همراه شهید کارور و حاج امینی و نصرت اکبری به گردان مالک رفتند و در آنجا به علت بی احتیاطی و ناشی بودن یک نیروی بسیجی و به موقع رسیدن هاشم و در آغوش گرفتن نارنجک بشدت مجروح شد که دست راستش از مچ و دست چپش هم فقط دو انگشت پیروزی را داشت ولی با این فداکاری هاشم که در جمع نیروهای گردان بود فقط یک ترکش به صورت پیک هاشم اصابت کرد و بقیه ترکش ها را هاشم با دست و بدنش مهار کرد و حدود سه ماه در بیمارستان و منزل بود .
هاشم برای عملیات والفجر 4 به منطقه برگشت و در عملیات خیبر بعد از سخنرانی حاج همت برای گردان مقداد در منطقه جفیر توسط هواپیما های عراقی بمباران شد و با اصابت یک راکت در نزدیکی هاشم و دوستانش مثل شهید ابراهیم حسامی که او هم از دلیران سپاه بود و شهید حسین محمدی و رضا هاشمی به شهادت رسید که هر چهار شهید در قطعه 28 و در یک ردیف کنار هم آرمیده اند البته جسم شهدا . قطعه 28 ردیف 21 شماره 16 تاریخ شهادت 6/12/62 زمان دفن 9/12/62 .
گردآوری : گروه اینترنتی نیک صالحی
نویسنده : admin | تاریخ : یکشنبه 09 تير 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , عکس شهدا , |
برچسب ها : ماجرای قطع انگشتان یک شهید+تصاویر , |
منطقه حرم حضرت سکینه تا به حال چند بار میان وهابیون و مدافعان حرم دست به دست شده
مشرق
گردآوری : گروه اینترنتی نیک صالحی
نویسنده : admin | تاریخ : یکشنبه 09 تير 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , عکس اماکن مذهبی , |
برچسب ها : عکس / مدافعان حرم حضرت زینب(س) , حرم , حضرت زینب , مدافعان حرم , سوریه , |
کار زیادی از او نخواسته بودند، گفتند به (امام) خمینی توهین کن تا آزادت کنیم اما او این کار را نکرد و حاضر شد به خاطرش ماهها اسارت بکشد، ناخنهایش را بکشند و بعد از کلی شکنجههای دیگر زنده به گورش کنند.
کار زیادی از او نخواسته بودند، گفتند به خمینی توهین کن تا آزادت کنیم؛ همین! اما همین چیز کوچک برای او خیلی بزرگ بود. آنقدر بزرگ که حاضر شد بخاطرش ماهها اسارت بکشد، با سر تراشیده در روستاها چرخانده شود. ناخنهایش را بکشند و بعد از کلی شکنجههای دیگر زنده بگورش کنند. برای دختر هفده سالهای که به بعدها سمیه کردستان معروف شد، تحمل همه اینها آسانتر بود از توهین به امام و رهبرش.
رجانیوز نوشت: شهیده ناهید فاتحی کرجو، همان کسی است که روایت بالا را دربارهاش خواندید. چهارم تیر سالروز تولد این شهیده بزرگوار است. او که در سال 44 متولد شد در دهم تیرماه سال 61 به شهادت رسید. به همین مناسبت بخشهایی از کتاب «فاتح شهمیز» را که حاوی خاطراتی درباره اوست در ادامه میخوانید. هشمیز نام روستایی در حومه سنندج و محل شهادت ناهید فاتحی است.
این کتاب را نشر شاهد منتشر کرده است. خواندن این کتاب علاوه بر آشنایی با صبر و رشادت این شهیده، فایده دیگر هم دارد: رو شدن بیش از پیش خوی خائنان به ملت و انقلاب.
پدر شهیده: چهار پنج ساله بود، اگر تا سر کوچه هم می رفت، محجبه بود. چادر سرش می کرد. زنبیل کوچکی داشت که دستش می گرفت.
انگار که سال هاست زن خانه است همسایه مان جلو او را می گرفت و می گفت «چادرت را به من می دهی؟» ناهید گفت: «نه،آخر برای تو بزرگ است»
یکی از همسایهها: سال 1357، تظاهرات زیادی در سنندج برگزار میشد. یک روز، در خانه مشغول به کار بودم که متوجه سر و صدای زیادی شدم. به بیرون از خانه رفتم. ناهید و مادرش در خیابان بودند و همسایهها دور و بر آنها جمع شده بودند. خیلی ترسیدم. سر و صورت ناهید زخمی و کبود شده بود و با فریاد از جنایات رژیم پهلوی و درنده خوییهای ساواک میگفت. گویا در تظاهرات او را شناسایی کرده بودند و کتک زده بودند و قصد دستگیری او را داشتند. پرسیدم: چه خبر شده ناهید؟
در حیاط پشتش را به من نشان داد و گفت: ببین این لعنتی ها با من چه کرده اند. آن قدر با باتوم و شلاق به او زده بودند که پشتش سیاه و کبود شده بود. درد زیادی داشت که نمیتوانست درست بایستد.
خواهر شهیده: روز دوشنبه بود از روزهای سرد دی ماه 1360 ناهید بیمار بود و باید دکتر میرفت. من در حال شستن رخت بودم. قرار شد او برود و من بعد از تمام شدن کارم، پیش او بروم.
درمانگاه در میدان آزادی سنندج بود. نیم ساعت بعد کارم تمام شد و به سمت درمانگاه رفتم. مطب تعطیل شده بود. دور و برم را گشتم. خبری از ناهید نبود. به خانه برگشتم. مادرم مطمئن بود که اتفاقی نیفتاده است. با اطمینان از پاکدامنی دخترش میگفت «حتماً کاری داشته است، رفته دنبال کارش، هر کجا باشد برمیگردد؛ دختر سر به هوا و بیفکری نیست». حتما موردی پیش آمده، برمی گردد.
مادر به من هم دلداری میداد. شب شد، اما او برنگشت. فردا صبح مادرم به دنبال گمشدهاش به خیابانها رفت. از همه کسانی که او را میشناختند، پرس و جو کرد. از دوستان، همکلاسیها، مغازهدارها و ... پرسید. تا اینکه چند نفر از افرادی که او را میشناختند، گفتند «ناهید را در حالی که چهار نفر او را دوره کرده بودند، دیدهاند که سوار مینیبوس شده است». مادرم، راننده مینیبوس را که آنها را سوار کرده بود پیدا کرد و از او درباره ناهید پرسید. راننده اول میترسید اما با اصرار مادرم گفت که «آنها را در یکی از روستاهای اطراف سنندج پیاده کرده است.
خواهر شهیده: مادرم، با کرایه قاطر یا با پای پیاده، روستاهای اطراف را گشت، اما او را پیدا نکرد. پس از ربوده شدن ناهید، مرتب نامههای تهدید کننده به خانه ما میانداختند، زنگ خانه را میزدند و فرار میکردند.
در آن نامهها، خانواده را تهدید کرده بودند که اگر با نیروهای سپاه و پیشمرگان انقلاب همکاری کنید، بقیه فرزندانتان را میدزدیم یا اینکه مینوشتند شبانه به خانهتان حمله میکنیم و فرزندان را جلوی چشم مادرشان خواهیم کشت. زمان سختی بود. بچهها سن زیادی نداشتند. مادرم هم باردار بود. اضطراب و نگرانی در خانه حاکم بود. مادرم همه جا را میگشت تا خبری از ناهید بگیرد.
مادر شهیده: وقتی قصد رفتن به آبادی «توریور» را داشتم، با خانواده ای آشنا شدم که سه فرزند داشتند. آن ها به من گفتند که ناهید در این جا زندانی بوده است.
ناهید را خیلی اذیت و آزار می کرده اند. صبح ها او را به طناب می بستند و در آبادی می گرداندند و اعلام می کردند او جاسوس خمینی است. من دیگر توان ایستادن نداشتم. از سلامت ناهید سوال کردم. خبری نداشتند. فقط فهمیده بودند کومله ای ها قصد داشتند او را به آبادی «حلوان» ببرند. آن ها هم برای ناهید متاثر شده و پا به پای من گریه می کردند. بعد از رفتن به آبادی توریور و حلوان فهمیدم او را از آن جا نیز منتقل کرده اند. درگیری ها در سطح استان ادامه داشت. پاسداران از اسارت ناهید خبر داشتند و آن ها هم به دنبال ناهید و دیگر اسرا می گشتند.
خواهر شهیده: موهای سر او را تراشیده و او را در روستا می گرداندند. شرط رهایی ناهید توهین به حضرت امام (ره) قرار داده بودند. اما ناهید استقامت کرده و دربرابر این خواسته ی آن ها، شهادت را بر زنده بودن و زندگی با ذلت ترجیح داده بود. مردم روستا، در آن شرایط سخت که جرات دم زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه ی این دختراعتراض کرده بود. بعد از مدتی به آن ها گفته شد، او را آزاد کرده اند. ناهید در آن زمان هفده سال داشت.
برادر شهیده: او را به شدت شکنجه کرده بودند. موهای سرش را تراشیده بودند. هیچ ناخنی در دست و پا نداشت. جای جای سرش کبود و شکسته بود. پس از شکنجه های بسیار او را زنده به گور کرده بودند. او یازده ماه اسیر بود.
مسئول بسیج خواهران سنندج: راه سنگلاخ، کوه های سر به فلک کشیده و زمخت، کوهستان سنگی سیاه و خشن، جاده ای ناامن، پیچ در پیچ رمزآلود و ترسناک و... «همشیز» انگار که آخر دنیا همین جاست. ترس وخوف بدون دلیل هم در دلت می نشیند. وای به این که اسیر باشی کمی دورتر از روستا، مدرسه ی قدیمی و خرابه، آن قدر کهنه و مخروبه که می ترسی قدم در آن بگذاری، مبادا روی سرت خراب شود.
مدرسه را به شکل زندان درآورده بودند و اسرا را در آن نگهداری می کردند. زمین خاک ندارد. همه جا سنگ است و سنگ، سرد و زمخت. ناهید را در میان سنگ ها پیدا کردند، جلو غاری که مقر کومله بود.
یکی از ساکنین قروه: پیکر ناهید را با ماشین جیب از منطقه ی کامیاران آورده بودند. خاک و سنگریزه بر کف ماشین دیده می شد.
راننده ی جیپ با قیافه ی بهت زده، مات ایستاده بود. گرچه اولین بار نبود که پیکر شهیدی از خاک دیار کردستان کشف می شد و یا پیکر شکنجه شده ای در کردستان کشف می شد و یا پیکر شکنجه شده ای در غسالخانه شست و شو داده می شد، نظیر پیکر شهیدان نادری، جمارانی و... اما مظلومیت خاص این دختر شهید با همه فرق داشت.
برادران با قیافه ی بهت زده و غم زده ایستاده بودند و زن ها ضجه کنان بر سر و سینه می کوفتند. عاشورایی شده بود.
پدر شهیده: رفتم بایگانی مدرسه، پرونده اش را بگیرم. حداقل یادگاری ای از او داشته باشم. خانه آخرتش دور از من بود. به خاطر مسایل آن روز کردستان صلاح ندیده بودند، در کردستان دفن شود، در تهران به خاک سپرده شده بود. اما متاسفانه به خاطر آتش سوزی در بایگانی آموزش و پرورش، پرونده ها سوخته بود.
پرونده ی او هم از بین رفته بود. دوست صمیمی او هم دختری به نام «شمسی» بود. گروهک ها قبل از ربوده شدن ناهید او را در خانه اش به رگبار بستند و شهید کردند. انگار آن ها طاقت دور ماندن از هم را نداشتند.
گردآوری : گروه اینترنتی نیک صالحی
نویسنده : admin | تاریخ : یکشنبه 09 تير 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , عکس شهدا , |
برچسب ها : دختر جوانی که همه ناخنهایش را کشیدند+عکس , ناهید فاتحی , کرجو , شهید سال , |
مرا به سرد خانه شهر گیلانغرب انتقال دادند. آنجا چون حجم شهدا زیاد بود در همان اتاق مجاور سردخانه قرار دادند. یک لحظه احساس سرما کردم و چشمانم را بازکردم و دستم را تکان دادم که پرستاری میبیند و میگوید او زنده است
به گزارش فارس، جنگ تحمیلی علیرغم تمامی آسیبهای جسمی و روحی و ویرانههای شهرها و روستاها، صحنه آزمایش مردان بزرگی بود که جانانه میدان دار صحنه نبرد شدند و از وطن و ناموس خود دفاع کردند. عدهای در این راه شهد شیرین شهادت نوشیدند و گروهی گردن آویز جانبازی آویختند و حالا تندیس ایثار و گذشت گشتهاند.
«علیرضا برخورداری» جانبازی است از یادگاران دفاع مقدس که حالا مجموعهای از ترکش های مختلف، آزار دهنده جسمش شده اما روح بلند او آنچنان است که از حضور در همه میدانها سخن میگوید. گفتگوی فارس با این یادگار حماسه و ایثار از نظرتان می گذرد.
وی در ابتدای صحبتهای خود گفت: علیرضا برخورداری متولد فروردین 1338 میدان فلاح سابق (ابوذر فعلی) هستم. یک برادر و دو خواهر هستیم. سه ساله بودم که پدرم فوت کرد. پدرم کارگر انبار بود. مادرم نیز در شرکتی لباس اتو میکرد. مادرم سخت کار کرد و ما را بزرگ کرد.
*وضو گرفتن به روش زنانه
در یک خانواده مذهبی زندگی می کردم. مادرم نمازخواندن را یادم داد با این تفاوت که من وضو گرفتن زنانه را از او یاد گرفتم و به سبک مادرم وضو میگرفتم و در مدرسه مورد تمسخر همکلاسی هایم قرار گرفتم.
تحصیلاتم را در امامزاده حسن شروع کردم و سه سال آنجا خواندم. تا سوم راهنمایی درس را ادامه دادم، ولی به خاطر مشکلات اقتصادی ادامه تحصیل ندادم. بعد به عنوان کارگر جوشکاری درکارخانه «حدید »مشغول شدم.
جدای از آن،کارهای زیادی مثل هندوانه فروشی، جگرکی، شاگردی مغازه،خیاطی، نقاشی و... انجام دادهام تا کمک خرج خانواده باشم.
سال 57 به خدمت سربازی رفتم و 14 ماه بیشتر خدمت نکردم. آن هم به دستور امام(ره) مبنی بر فرار از پادگان ها. همیشه به عنوان لیدر تظاهرات علیه رژیم در محله فلاح نقش داشتم و در مساجد ابوذر، حجت و امام حسن عسگری(ع) فعالیت میکردم. در تظاهراتی که در میدان فلاح پایهریزی کردم. عکس امام را به بادکنکهای گازی میبستم و این گونه تظاهرات به راه انداختم.
یک روز اعلامیههای امام را از مشهد به تهران میآوردم که در ایستگاه راهآهن مورد تعقیب قرار گرفتم. من از راه ریلهای راهآهن تا سهراه جوادیه دویدم و شب اعلامیهها را پخش کردم.
هنگامی که امام وارد کشور شد به استقبال امام رفتیم. در آن زمان وقتی به عنوان انتظامات در کمیته استقبال حضور پیدا کردم، برای دیدن امام بالای شاخه درختی رفتم و با هجوم مردم، من از بالای شاخه با پهلو به زمین افتادم و مجروح شدم و در همان حالت صدها نفر از روی بدنم عبور کردند.
*سال 61 آغاز رفتن به جبهه
سال 60 جذب کمیته انقلاب اسلامی شدم. شش ماه اول به عنوان افسر نگهبان کمیته مرکزی بودم و بعد به واحد گشت رفتم. سال 61 اولین حضورم در جبهه بود که به غرب کشور رفتم و به عنوان بسیجی به گیلانغرب رفتم.
در کوههای بازیدراز 3 ماه به عنوان یک تکتیرانداز حضور داشتم و بعد از سه ماه برگشتم. سپس مجدداً یک سه ماه دیگر به غرب رفتم. در مجموع دو دوره 3 ماهه و یک دوره 18 ماهه در جبهه حضور داشتم، آن هم درقالب تیپ موسیبن جعفر که از نیروهای کمیته انقلاب اسلامی حضور داشتم.
19 مردادماه سال 62 ساعت 5:20 دقیقه دو روز بعد از عملیات والفجر3 مجروح شدم. منطقه مجروحیت گیلانغرب بود. در آنجا تنها وسیله ارتباطی یک دستگاه fax بود که نیروها با هم در ارتباط بودند.
با یکی از دوستان به نام محمد ایلخانی برای مطلع ساختن خانواده از سلامتی خودمان به این مرکز رفتیم که جنگندههای عراقی به طرز وسیعی منطقه را بمباران کردند.
در این زمان من در ماشین نشسته بودم که گلوله به نزدیکی ماشین اصابت کرد. به بدنم نگاه کردم، دیدم سر و دستم به شدت زخمی شده، سپس به شیاری پناه بردم که یک دفعه بمبی به نیم متری من خورد و دیگر هیچ چیز نفهمیدم.
در این حال اشهد خودم را گفتم. بعد من را به عنوان شهید داخل وانت قرار دادند، در طول مسیر یک بار به هوش آمدم و دیدم تعداد زیادی مجروح کنارم است.
2000 ترکش در بدن
به جرأت میتوانم بگویم 2 هزار نقطه در بدنم سوراخ شده بود. الان 2000 ترکش در بدنم به ویژه در پاهایم وجود دارد که هر از چند گاهی میخارد و از بدن بیرون میزند، البته حجم ترکش در پای چپم بیشتر است و انگشت دوم پای چپم نیز قطع شده است.
ترکش های مختلف در بدن
*یک ساعت شهید شده بودم
در آن موقع من را به سرد خانه شهر گیلانغرب انتقال دادند و به عنوان شهید محسوب کردند. آنجا چون حجم شهدا زیاد بود در همان اتاق مجاور سردخانه قرار دادند. یک لحظه احساس سرما کردم و چشمانم را بازکردم و دستم را تکان دادم که پرستاری میبیند و میگوید او زنده است که این زمان یک ساعت طول کشید.
البته به علت قدرت بدنی بالا و انجام دادن ورزش کشتیکج توانایی زیادی داشتم و تا به حال نیز 8 بار عمل جراحی 7 تا 8 ساعته بر روی سر، پا و دستم انجام شده است. یک ماه در بیمارستان آریا بستری شدم و بقیه در بیمارستان بقیةالله بودم.
بعداز اینکه من را از شهدا جدا کردند با یک آمبولانس به اسلام آباد غرب بردند و یک عمل جراحی بر روی پایم انجامدادند تا جلوی خونریزی را بگیرند، البته در اثر سوراخهای زیاد در بدنم به جای خون، کف از آن خارج میشد.
* 30 سال ننشستم
از سال 62 تاکنون به خاطر وجود 2000 ترکش در بدن قادر به نشستن 2 زانو و 4 زانو نیستم و باید حتماً بخوابم. سر و صدای بسیار برای من آزار دهنده است. شدت درد در بدنم در اوایل جانبازی به قدری بود که 4 قرص والیوم میخوردم. صدها بار از خدا طلب مرگ کردهام چون نمیتوانم بنشینم و درست بخوابم و کارهایم را انجام دهم. با این همه تنها بنیاد شهید و امور ایثارگران با 50 درصد جانبازیم موافقت کرده است.
سال 59 ازدواج کردم که 3 دختر و یک پسر حاصل آن است. همسرم و فرزندانم بسیار به من کمک کردهاند. همسرم یک سال به بیمارستان تردد میکرد و غمخوار من بود و فرزندانم را طوری تربیت کردهام که مرید واقعی امام و رهبری هستند و سعی کردهام مثل خودم باشند.
سال 63، پایان آخرین مرحله حضور در جبهه بود و در آن برهه مسئول عملیات مبارزه با مواد مخدر کل کشور را برعهده گرفتم. تیمهایی چون شعبه (1)، (3) و (5) را برعهده داشتم و تمام عملیاتهای ما درهرمزگان، سیستان و بلوچستان و کرمان انجام میدادیم.
*ماجرای مسجد ابوذر
آن شب مسجد ابوذر پر از جمعیت بود و حفاظت این شکلی وجود نداشت. من جلوی در ایستاده بودم و بیرون نیز مملو از جمعیت بود. وقتی ضبط منفجر شد ازدحام زیادی شد و مقام معظم رهبری را به بیمارستان بهارلو واقع در میدان راهآهن انتقال دادند. بالگردی آمد و اعلام شد آقا را داریم میبریم تا مردم متفرق شوند.
شخصی به نام خلیل بود که مسئول عملیات کمیته بود و شباهت زیادی به آقا داشت. او را در برانکاردی خواباندند و در بالگرد گذاشتند و مردم با دیدن این صحنه متفرق شدند و پزشکان توانستند عمل ابتدایی را انجام بدهند
*سمت های که بر عهده داشتم
درعملیات مرصاد در غرب کشور نیز حضور داشتم و بعد ازجنگ 6 ماه مسئول حفاظت حرم امام را برعهده داشتم. مرزبان مرز بازرگان به مدت یک سال، مسئول ایمنی انتظامی خدمات گمرک ایران، 4 سال جانشین حراست دانشگاه آزاد، 6 سال مدیر حراست اموال و املاک بنیاد شهید، 2 سال معاون حراست فیزیکی سازمان اقتصادی کوثر بنیاد شهید را بر عهده داشتم و یک سال و نیم نیز معاون کل حفاظت فیزیکی وزارت ورزش و جوانان را برعهده دارم
نویسنده : admin | تاریخ : یکشنبه 09 تير 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , عکس شهدا , پوستر مذهبی , |
برچسب ها : عكس:جانبازی با 2000 ترکش در بدن , |
نویسنده : admin | تاریخ : یکشنبه 02 تير 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , عکس اماکن مذهبی , |
برچسب ها : عكس:: چراغاني حرم حضرت معصومه(س) , حضرت معصومه , مهصومه , قم , |
ادامه مطلب |
نویسنده : admin | تاریخ : یکشنبه 02 تير 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , عکس اماکن مذهبی , |
برچسب ها : میعادگاه عاشقان به روایت تصویر , جدیدترین عکس ها از مسجد جمکران , وال پیپپر زیبا از جمکران , عکس جمکران , jamkaran , qom , قم , جمکران قم , |
ادامه مطلب |
خبرنامه دانشجویان ایران:امام زمان(عج) خطاب به حسن بن مثله جمکرانی فرمود: نزد سید ابوالحسن برو و بگو تا حسن بن مسلم را حاضر کند و درآمد چند ساله این زمین را از او بگیرد و خرج بنای مسجد کند و مابقی مخارج مسجد را از «رهق» بیاورد و مسجد را تمام کند. یکی از مکانهای مقدس برای دعا و راز و نیاز با امام زمان(عج) طبق روایات رسیده مسجد مقدس جمکران در شهر قم است، به همین منظور در ادامه به تاریخچه مختصر احداث مسجد مقدس جمکران از کتاب «نجمالثاقب» تألیف محدث نوری اشاره میشود.
شیخ حسن بن مثله جمکرانی میگوید: من شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان سال 273 هجری در خانه خود خوابیده بودم که ناگهان عدهای از مردم به در خانه من آمدند و در حالی که نیمی از شب گذشته بود، مرا بیدار کردند و گفتند: «برخیز و خواسته امام مهدی(عج) را اجابت کن که تو را میخواند».
حسن بن مثله جمکرانی میگوید: برخاستم و به در خانه آمدم، جماعتی از بزرگان را دیدم؛ سلام کردم، جواب دادند و آنگاه مرا آوردند تا جایگاهی که اکنون مسجد است. دیدم تختی گذاشتهاند و فرشی بر آن پهن کردهاند و ...؛ جوانی سی ساله بر آن بالشها تکیه کرده و شخصی پیر در مقابل او نشسته و کتابی در دست گرفته و میخواند، آن پیرمرد حضرت خضر(ع) بود.
آن پیرمرد مرا نشاند و امام(عج) به من فرمود: «برو و به حسن بن مسلم بگو که تو چند سال است که در این زمین میکاری و ما خراب میکنیم و پنج سال است که زراعت میکنی و امسال دوباره زراعت کردی، دیگر اجازه نداری که در این زمین زراعت کنی و باید هر نفعی که از این زمین بردهای، برگردانی تا در این مکان مسجد بنا کنند، به او بگو: حق تعالی این زمین را از میان زمینهای دیگر برگزیده است و تو آن را همراه زمین خود گرفتی و حال آن که خداوند به سبب این عمل تو، دو پسر جوانت را از تو گرفت و تو بیدار نشدی»!.
حسن بن مثله گفت: ای مولای من، باید لیل و نشانی بر گفته شما داشته باشم تا مردم حرف مرا تصدیق کنند. حضرت(عج) فرمود: «ما در این جا علامتگذاری میکنیم، تا تو را تصدیق کنند، تو نزد سید ابوالحسن برو و بگو تا حسن بن مسلم را حاضر کند و درآمد چند ساله این زمین را از او بگیرد و خرج بنای مسجد کند و مابقی مخارج مسجد را از «رهق» (یکی از روستاهای کاشان) بیاورد و مسجد را تمام کند».
منبع:فارس
در ادامه تصاویری از حضور رهبر انقلاب را در مسجد مقدس جمکران را مشاهده میکنید:
نویسنده : admin | تاریخ : شنبه 01 تير 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , عکس اماکن مذهبی , عکس رهبری , |
برچسب ها : عکس:: رهبر انقلاب در مسجدی که به فرمان امام زمان(عج) ساخته شد , مسجد جمکران , رهبری در مسجد جمکران , |

نویسنده : admin | تاریخ : پنجشنبه 30 خرداد 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , عکس اماکن مذهبی , |
برچسب ها : عکس:: شب زیبای جمکران , جمکران , |
نویسنده : admin | تاریخ : شنبه 31 فروردين 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , عکس اماکن مذهبی , |
برچسب ها : عکس هوایی از کربلا /عکس , کربلا , بین الحرمین , |
نویسنده : admin | تاریخ : شنبه 31 فروردين 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , |
برچسب ها : عکس/ کودکی صادق آهنگران , صادق , اهنگران , صادق آهنگران , |
عکسی که مشاهده می کنید، در روز ۳۰ فروردین سال ۱۳۸۹، ساعتی پس از شهادت حمید آسنجرانی در نبرد با گروهک مزدور ضدانقلاب، از پیکر پاکش گرفته شده است. .
انعکاس : شهید حمید آسنجرانی در سال ۱۳۵۳ متولد شد. سن و سالش به حضور در جبهه های جنگ علیه متجاوزین بعثی قد نداد اما تا خود را شناخت، لباس سبز پاسداری به تن کرد و سرانجام در نبرد با دشمنان انقلاب اسلامی و مکتب سالار شهیدان حسین ابن علی (علیه السلام) به همراه دو همرزم دیگرش در تیپ ۷۱ سپاه روح الله، شربت شهادت نوشید. عکسی که مشاهده می کنید، در روز ۳۰ فروردین سال ۱۳۸۹، ساعتی پس از شهادت حمید آسنجرانی در نبرد با گروهک مزدور ضدانقلاب، از پیکر پاکش گرفته شده است. روی قمقمه آب این شهید عزیز نوشته شده است: «یا تشنه لب کربلا، حسین شهید».
در سومین سالگرد شهادت این پاسدار شهید، صلواتی هدیه می کنیم به روح بلند و حسینی اش.
نویسنده : admin | تاریخ : شنبه 31 فروردين 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , عکس شهدا , |
برچسب ها : عکس/قمقمه نوشته ی یک شهید , شهدا , |

نویسنده : admin | تاریخ : یکشنبه 25 فروردين 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , |
برچسب ها : تصاویر::اجتماع فاطمیون در میدان امام حسین(ع) , فاطمیون , میدان امام حسین , شاهراه مذهبی , |
ادامه مطلب |

نویسنده : admin | تاریخ : یکشنبه 25 فروردين 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , |
برچسب ها : تصاوير:: تجمع عزاداران در میدان بهارستان , عکس میدان بهارستان , تجمع هیات مدهبی , |
ادامه مطلب |
بقیه در ادامه مطلب
نویسنده : admin | تاریخ : یکشنبه 25 فروردين 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , عکس وسایل نقلیه , عکس ماشین , |
برچسب ها : تصاویر::ماشین نویسی ایام شهادت حضرت زهرا(س) , ماشین , ماشین نویسی , شهادت حضرت زهرا , |
ادامه مطلب |
دومین شب مراسم سوگواری دخت گرامی پیامبر اسلام، حضرت فاطمه زهرا(س) با حضور حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد. در این مراسم كه اقشار مختلف مردم و جمعی از مسوولان حضور داشتند حجت الاسلام والمسلمین صدیقی سخنرانی و آقای محمدرضا طاهری نیز مرثیه سرایی كردند.
این مراسم معنوی تا دوشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۲ در حسینیه امام خمینی(ره) ادامه خواهد داشت.
بقیه در ادامه مطلب
نویسنده : admin | تاریخ : شنبه 24 فروردين 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , |
برچسب ها : عكس:شبدومعزاداری درحسینیه امامخمینی(ره) , بیت رهبری , مقام معظم رهبری , عزاداری , رهبری , |
ادامه مطلب |
نویسنده : admin | تاریخ : سه شنبه 20 فروردين 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , |
برچسب ها : مقام معظم رهبری در لباس احرام/ عكس , سایت خبری - رهبری - عكس , احرام , حج , خبر , اخبار آنلاین , لباس احرام , |
نویسنده : admin | تاریخ : سه شنبه 20 فروردين 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , |
برچسب ها : وزش باد هنگام صحبتهای پاپ+عکس , پاپ , |
یک شهروند فلوریدایی موهای خودش را به بیلبوردهای تبلیغاتی برای شرکت های مختلف تبدیل می کند و اجاره آنها را می گیرد.
به گزارش سرویس گوناگون سیتنا به نقل از باشگاه خبرنگاران، تبلیغات یکی از روش های درآمدی است که چند سالی می شود در دنیا رونق گرفته است و مردم حتی حاضرند از خودشان به عنوان یک تابلوی تبلیغاتی استفاده کنند که در میان آن ها برخی دست به کارهای عجیبی می زنند.
«جسمی جوزف» یک شهروند فلوریدا است که روش عجیبی برای تبلیغ کردن انتخاب کرده است. او موهای خودش را به بیلبوردهای تبلیغاتی برای شرکت های مختلف تبدیل می کند و اجاره آنها را می گیرد.

نویسنده : admin | تاریخ : دوشنبه 19 فروردين 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , |
برچسب ها : تبلیغات روی موی سر +تصاویر , |
ادامه مطلب |
سالار کمانگر (متولد ۱۳۵۵ در ایران) از کارمندان شرکت گوگل و مدیرعامل کنونی یوتیوب است. او در این سمت جانشین چاد هورلی شد.
به گزارش سیتنا به نقل از ویکی پدیا، سالار کمانگر متولد سال ۱۹۷۷ در تهران یک ایرانی– آمریکایی و فارغالتحصیل در رشته بیولوژی از دانشگاه استفورد آمریکا است. وی در ۲۲ سالگی به گوگل پیوست و بعد از ۷ سال به یکی از کارمندان کلیدی و اصلی این شرکت بزرگ تبدیل شد.
یکی از مهم ترین موفقیتهای وی ابداع سیستم تبلیغات گوگل یا همان Google Adwords است که سهم عمدهای در پیشرفت و موفقیت وی و همچنین توسعه گوگل داشت.
کمانگر در مصاحبهای که حدودا ۴ سال پیش با مجله معروف businessweek انجام داد درباره اینکه چه طور وی از علم پزشکی به فناوری اطلاعات روی آورده گفته:"اوایل که به مدرسه میرفتم، بسیار مشتاقانه خیال پزشک شدن را در سر میپروراندم، تا اینکه زمانی را به تماشای طبابت پزشکان اختصاص دادم. از آن به بعد بسیار مشتاق شدم که دانشمند شوم. ولی روز به روز بیشتر متوجه میشدم که این کار هیجانآور نیست. بعدها وقتی دو هفته به صورت پارهوقت در گوگل مشغول شدم، فهمیدم که فعالیت هایی که این کار من را با آنها درگیر میکند، به من انرژی میدهد. درسی که من آموختم این بود که تنها تصور و خیالی که از یک کار داریم کافی نیست و باید از اینکه یک حرفه به صورت روزانه هیجان و انگیزه لازم را فراهم میکند، مطمئن شویم."
وی که پیش از این جوانترین مدیر گوگل بوده اکنون به سمت مدیرعاملی یکی از مهم ترین زیرمجموعههای گوگل یعنی Youtube رسیدهاست. سایتی که این روزها بی شک قوی ترین سایت برای به اشتراکگذاری فیلم است که قطعا همه اهالی وب با آن آشنا هستند.
کمانگر رمز موفقیت خود را شروع کار در سنین پایین و رسیدن به مرز تجربه کامل در جوانی و استخدام شدن در گوگل میداند.
وی درباره گوگل میگوید:"گوگل جایی است که میتوانند در آن متفاوت شوید و همیشه مورد توجه قرار گیرید."
وی همچین به جوانان و کسانی که دوست دارند مثل وی شوند توصیه میکند که: بعد از فارغ التحصیل شدن در رشته خود؛ ذهنتان را مشغول به دست آوردن یک شغل و کار عالی نکنید. به سمت شغلی بروید که علاقه دارید و به آن جذب شوید و بعد از مدتی در آن شغل پیشرفت کرده و به مقامهای بالای آن برسید. همانطور که وی برای این کار گوگل را برگزید و بعد از رسیدن به سمت معاون این شرکت اکنون در صدر یکی از مهم ترین زیرمجموعههای آن یعنی Youtube قرار دارد.
اکنون کمانگر مدیریت پروژه Google TV که تحت زیرمجموعه Youtube قرار گرفته نیز است.
انتهای پیام
نویسنده : admin | تاریخ : چهارشنبه 14 فروردين 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , |
برچسب ها : مدیرعامل کنونی یوتیوب یک جوان ایرانی است+ عکس , یوتیوب , |
دختران هرچقدر می توانند بد حجابی کنند : لباس های بدن نما بپوشند,در خیابان عشوه گری کنند,موهایشان را به نمایش بگذارند و….
بی خیال محرم و نامحرم فقط و فقط در این دنیا خوش باشید و با نامحرمان در خیابان ها اینگونه آب بازی کنید :
نویسنده : admin | تاریخ : یکشنبه 11 فروردين 1392 |
موضوعات : عکس مذهبی , |
برچسب ها : عکس: تا می توانید شهوت رانی و بدحجابی کنید , |
ادامه مطلب |